کد خبر: ۶۸۴
۲۹ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

اوستا حمید آرایشگری را در نوجوانی از پشت شیشه پنجره یاد گرفت

حمید غریب قصه علاقه‌مندی‌اش به آرایشگری را این‌طور تعریف می‌کند: آرایشگر روستای ما مرد میانسالی بود که برخلاف دیگر اهالی روستا که لباس‌های خاکی و کهنه‌ای به تن داشتند، لباس‌های نو و اتوکرده‌ای می‌پوشید. به دلیل همین علاقه هر روز بعد از آمدن از مدرسه به مغازه آرایشگری می‌رفتم و از پشت پنجره به حرکات دست استاد سلمانی که با قیچی و شانه موهای ژولیده و پریشان اهالی روستا را کوتاه می‌کرد نگاه می‌کردم.

برخلاف همه مغازه‌های شیک و پرزرق وبرق آرایشگری که در حاشیه بولوار نجف( محله نوده) قرار دارند، آرایشگاه اوستا حمید، ظاهری ساده و معمولی دارد. شاید به همین دلیل رونق و مشتری سال‌های گذشته را نداشته باشد. اما او از آرایشگران ماهر، باتجربه خوش‌نام و از همه مهم‌تر باانصاف محله است و این خوش‌نامی را با هیچ چیزی عوض نمی‌کند.

 

در نوجوانی آرایشگر خانواده بودم

حمید غریب متولد 1356 است و از نوجوانی به شغل آرایشگری علاقه داشته است. قصه علاقه‌مندی‌اش را این‌طور تعریف می‌کند: آرایشگر روستای ما مرد میانسالی بود که برخلاف دیگر اهالی روستا که لباس‌های خاکی و کهنه‌ای به تن داشتند، لباس‌های نو و اتوکرده‌ای می‌پوشید. به دلیل همین علاقه هر روز بعد از آمدن از مدرسه به مغازه آرایشگری( که آن‌زمان مغازه سلمانی می‌گفتند) می‌رفتم و از پشت پنجره به حرکات دست استاد سلمانی که با قیچی و شانه موهای ژولیده و پریشان اهالی روستا را کوتاه می‌کرد نگاه می‌کردم. استاد آرایشگر گاهی که متوجه چشمان کنجکاو من در پشت پنجره مغازه‌اش می‌شد، با غرولند و ناراحتی از پشت پنجره دورم می‌کرد. بارها از او خواستم که آرایشگری را یادم بدهد، اما قبول نکرد، حتی راضی نشد داخل مغازه بنشینم و نگاهش کنم.

 

اولین تجربه آرایشگری

او درباره اولین تجربه آرایشگری‌اش می‌گوید: 12یا 13ساله بودم که اولین آرایشگری‌ام را انجام دادم. یک روز پدرم قصد رفتن به آرایشگاه روستا را داشت. از او خواستم که موهای سرش را اصلاح کنم. پدرم با ناراحتی گفت: تو شاگردی نکرده چطور آرایشگر شدی. به او گفتم: اگر موهایت را بد کوتاه کردم، پول آرایشگاه رفتنت را خودم می‌دهم. با وجود نارضایتی با پا درمیانی مادرم روی صندوقچه خانه نشست، قیچی و شانه را به دست گرفتم و موهای سر پدرم را کوتاه کردم. اصلاح سر که تمام شد. صورتش را در آینه قدی خانه نگاه کرد و لبخندی از سر رضایت زد. خیلی خوشحال شده بودم، بعدها سر بیشتر اقوام و خویشان را رایگان کوتاه می‌کردم. هر وقت که از کنار مغازه آرایشگر روستا عبور می‌کردم. آرایشگر با چشم غره و ناراحتی زیر لب فحشی نثارم می‌کرد.

 

انصاف و همراهی با مشتری

عشق و علاقه به آرایشگری در وجود اوستا حمید باقی ماند، اما موقعیت اینکه مغازه آرایشگری داشته باشد به وجود نیامد. بعد از ازدواج به مشهد و محله نوده آمد و به فکر راه‌اندازی مغازه آرایشگری افتاد: «بعد از گذراندن کلاس‌های آموزش آرایشگری، مدرک و جواز شغل آرایشگری را از مرکز فنی و حرفه‌ای مشهد دریافت کردم. مغازه کوچکی را در محله نوده اجاره کردم، لوازم و وسایل لازم برای آرایشگری را تهیه و کارم را شروع کردم. سال‌هاست که در همین مغازه کوچک اجاره‌ای آرایشگری می‌کنم. با وجود راه‌اندازی چند آرایشگاه شیک و مجهز در سال‌های اخیر در محله، مشتری‌های خودم را دارم و کسانی هستند که مسیر چند کیلومتری را از بالای محله طی می‌کنند و به مغازه‌ام می‌آیند تا من موهای سرشان را کوتاه کنم.»

 

پول با برکت

یکی از ویژگی‌های اوستا حمید آرایشگر در کنار مهارت و سابقه باانصاف‌بودنش است. او در این باره می‌گوید: در طول این سال‌ها همیشه بر اساس وسع و توان مشتری دستمزد گرفته‌ام. در محله نوده به‌ویژه (نوده پایین) قسمتی که ما هستیم، خانواده‌های ضعیف و فقیر زیادی ساکن هستند، مشتری‌های زیادی داشته‌ام که بعد از اصلاح پول نداده بیرون رفته‌اند و یا پول اندکی را که در دست داشته‌اند،
روی میز گذاشته‌اند و از مغازه خارج شده‌اند. همراهی با مشتری‌های ضعیف به‌ویژه در این روزهای سخت کرونایی واجب است. دستمزد کم بابرکت بهتر از درآمد زیاد بی‌برکت است.

او ادامه می‌دهد: به کارم علاقه دارم و از اینکه به ظاهر مردم زیبایی هدیه می‌کنم خوشحالم. برای همین به کم قانع هستم. همین که محتاج کسی نشوم کافی است.
حمید آقا جاروی کنار مغازه را برمی‌دارد و آرام آرام موهای ریز روی زمین را جارو می‌زند. مشتری تاز ه وارد پیرمردی است که با دقت به حرف‌های اوستا و من گوش می‌کند. اوستا با لبخند از مشتری می‌خواهد روی صندلی بنشیند. من اما محو تماشای دست اوستا می‌شوم.

 

قیچی و شانه از دیروز تا امروز

آن‌طور که اوستا حمید می‌گوید قیچی و شانه دو وسیله اصلی در شغل آرایشگری هستند. این دو ابزار از گذشته‌های دور تاکنون تقریبا بدون هیچ تغییری باقی مانده و فقط جنسشان تغییر کرده است. در گذشته شانه‌هایی از چوب و عاج ساخته می‌شدند. قیچی‌ها نیز از جنس مس، برنج، آهن و استیل بودند. آرایشگری که بتواند موی سری را منظم و در کمترین زمان اصلاح کند بهترین است. در شغل آرایشگری قیچی انواع متفاوتی دارد، چون تکنیک اصلاح و آرایش مو رابطه مستقیمی با نوع قیچی دارد. قیچی نامناسب سبب آزار و کندی کار آرایشگر می‌شود. قیچی‌های کوچک بین اندازه‌های چهار ونیم تا پنج و نیم اینچ حالت دقیق‌تری از برش مو می‌دهند، درحالی که اندازه‌های بیشتر از 6اینچ برای حالت‌های تکنیکی‌تر مانند مدل قیچی روی شانه و برش‌های اساسی استفاده می‌شوند.

 

مو در ماشین اصلاح گیر می‌کرد

به گفته اوستا در گذشته ماشین اصلاح‌ها دستی بود و برای اصلاح بهتر موی سر همیشه نیازمند روغن‌کاری و تعویض تیغه‌های آن بود. آن‌طور که این آرایشگر می‌گوید ماشین‌های اصلاح قدیمی کیفیت چندانی نداشت و گاهی موی مشتری در آن گیر می‌کرد. اما چندسالی است که ماشین‌های دستی از رده خارج شده‌اند و ماشین‌های اصلاح برقی در انواع و اقسام برندها مورد استفاده آرایشگران است. برای اصلاح موهای صورت (ریش و سبیل) که امکان استفاده از قیچی و شانه نیست از ماشین اصلاح استفاده می‌شود. سشوار وسیله جدیدی در آرایشگری است که برای خشک‌کردن موی سر استفاده می‌شود. در گذشته این‌کار توسط حوله‌های خشک انجام می‌شد.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44